چگونه از عراق خارج شویم؟

هنری كسینجر، وزیر امور خارجه اسبق آمریكا و از سیاستمداران زبده این كشور در بحث تدوین سیاست‌های خارجه واشنگتن در مقاله‌ای در شماره امروز روزنامه «واشنگتن پست» به تشریح چگونگی خروج آمریكا از عراق پرداخته است.
به نظر می‌رسد دولت آمریكا و منتقدان آن بر این امر توافق دارند كه خروج آمریكا از عراق می‌تواند یك نقطه عطف باشد؛ اما آن چه كه آنها درباره آن اختلاف نظر دارند سرعت و دامنه این كاهش و این مساله است كه آیا باید خروج نیروها از طریق یك جدول زمانی مشخص صورت گیرد یا این كه بر اساس راهبردی باشد كه تحولات را می‌سازد.
بر عكس آن چه كه در عبارات فنی مطرح می‌شود مساله ابزارهای خروج مطرح نیست بلكه بحث اصلی درباره پیامدهای این امر است؛ این كه در نهایت خروج نیروها به عنوان عقب‌نشینی اجباری تلقی شود یا این كه از آن همچون جنبه‌ای از یك راهبرد دقیق و برنامه‌ریزی شده كه برای حفظ امنیت بین‌المللی تدوین شده است.
گذشته از تصمیم آغاز جنگ در عراق و شیوه‌ آغاز آن و یا راهبردهای اجرای این جنگ كه من با اصل این تصمیم موافق بودم باید به پیامدهای شكست در این جنگ توجه شود.
اگر زمانی كه از عراق خارج می‌شویم ساخته‌ای چون كشوری پر هرج‌ و مرج و ناآرام از خود باقی گذاشته باشیم پیامدهای فاجعه‌باری در انتظار منطقه و موقعیت آمریكا در جهان خواهد بود.
زیرا پدیده تندروی اسلامی چیزی بیش از اقدامات چند تروریست است كه در شهرهایی چون بالی (اندونزی)،‌ دهلی‌نو، تونس، ریاض، استانبول، دارالبیضاء، مادرید و لندن صورت گرفت.
این كه تندروهای اسلامی به دنبال گریز از سكولاریسم، ارزش‌های مثبت و نهادهای غربی را در هر كجایی كه مسلمانان زندگی می‌كنند،‌هدف قرار دهند یك برون‌ریز ایدوئولوژیكی است.
پویایی و قدرت تحرك آن ناشی از عقیده محكمی است كه توان هرگونه مقاومتی را از قربانیان آن گرفته است.
هر تحولی كه به نظر تایید كننده این عقاید محكم باشد با پویایی و قدرت انقلابی همراه است. اگر یك نظام بنیادگرا در بغداد یا هر یك از شهرهای اصلی چون موصل و بصره روی كار آید و اگر تروریست‌ها بتوانند سرزمینی به دست آورند كه در آن پناه گرفته و آموزش ببینند و اگر هرج‌ومرج و جنگ داخلی به پایان مداخله آمریكا در عراق بینجامد شبه‌نظامیان اسلامی فرصتی در هرجایی كه جمعیت انبوه مسلمانان و یا دولت‌های غیربنیادگرای اسلامی در آن باشند، شتاب حركتی بیشتری خواهند یافت.
شكست، اعتبار آمریكا را در جهان از بین خواهد برد. رهبری ما و همراهی با دیدگاه‌های آمریكا در دیگر مسایل چون فلسطین و ایران تضعیف خواهد شد و اعتماد دیگر كشورهای مهمی چون چین، ‌روسیه، اروپا و ژاپن در مشاركت با آمریكا از بین خواهد رفت و حتی در زمان‌هایی كه بحران‌ها اندك هستند نیز فرصت استراحت برای نظامیان كم خواهد بود.
نتایج فاجعه بار این امر در پیامدهای جهانی تعریف می‌شود نه لفاظی‌های داخل آمریكا. جرج بوش راهبرد منطقی در پیش گرفته است. وی اعلام كرده كه تجربه، خمیرمایه سیاستگذاری است. اما افزایش تقاضاها برای تعیین جدول زمانی صبری را كه تاریخ یاد داده برای پیروزی در جنگ لازم است، از بین می‌برد.
دیدگاه منتقدان و سخنگویان دولت آمریكا بر این فرض استوار است كه یگان‌های عراقی در حال آموزش هستند و جای نیروهای آمریكایی را خواهند گرفت هر چند درباره این كه یگان‌های عراقی در كدام یك از استان‌های این كشور به آمادگی لازم رسیده است تضاد وجود دارد.
اما راهبرد جانشین كردن نیروهای عراقی به جای نیروهای آمریكایی ممكن است به بن‌‌بست دائم بینجامد. حتی به فرض این كه آموزش نیروها طبق برنامه پیش‌رود و واحدها و یگان‌هایی تربیت شوند كه توان برابری با نیروهای آمریكا داشته باشند من به این امر كه كاهش نیروهای آمریكایی باید هم تراز با نیروهای آموزش دیده عراقی باشد، تردید دارم.
طرح حفظ شرایط امنیتی كنونی مثل آن است كه شبه‌نظامیان در عراق اگر پیروز نشده‌اند نمی‌توان گفت كه شكست خورده‌اند.
دیدگاه بهتر این است كه نیروهای كاملا آموزش دیده عراقی باید به منزله توسعه نیروهای ائتلاف باشند نه جانشین آنها تا به این طریق امكان اعزام نیروها به مرزها برای جلوگیری از نفوذ افراد مسلح وجود داشته باشد. این راهبرد كمبود نیروهای زمینی را كه باعث كاهش عملیات مقابله با افراد مسل حدر سرزمین‌های اشغالی شده و زمان‌بر است،‌ از بین می‌برد و فرصت‌های بهتری برای ثبات در عراق در اختیار گذاشته و گذرگاه‌های خروج مطمئن‌تری در اختیار آمریكا قرار می‌دهد.
عملكرد رزمی یگان‌های جدید را نباید تنها با معیارهای آموزشی سنجید، بلكه باید به انگیزه‌های آنها درباره اهداف سیاسی توجه كرد. این كه برای چه می‌جنگند، در بهتر جنگیدن آنها موثر خواهد بود.
یك راهبرد موفق خروج باید از ادغام نظام‌مند عناصر سیاسی و امنیتی و بالاتر از همه توافق بر سر دولت ملی تدوین شود. پیشرفت واقعی زمانی ایجاد خواهد شد كه نیروهای مسلح عراقی از دیدگاه جامعه و خود به عنوان مدافعان منافع ملی عراق شناخته شوند نه مدافعان یك قوم یا منطقه خاص.
آنها زمانی یك نیروی ملی خواهند بود كه بتوانند علاوه بر نبرد در مناطق سن‌نشی،ن تمایل داشته باشند كه افراد مسلح در مناطق شیعه‌نشین را نیز خلع سلاح كنند.
این كه قضاوت درباره زمان خروج نیروها از عراق به فرماندهان آمریكایی سپرده شود این امر فشار كاری زیادی بر آنها تحمیل می‌كند. دیدگاه آنها درباره امنیت باید با پیامدهای سیاسی‌ای كه یك ابتكار عمل بزرگ می‌تواند به همراه داشته باشد، پیوند داشته باشد. این توازن به همه محافل داخلی امكان می‌دهد با توجه به آگاهی از پیامدهای شكست به مانع‌تراشی بپردازند.
تاثیرات روانی بخصوص در ساختار سیاسی عراق حیاتی خواهد بود. آیا عراقی‌ها به كاهش نیروها بلافاصله پس از انتخابات به عنوان اولین قدم از خروج كامل و سریع نگاه خواهند كرد؟ یا این كه از آن به عنوان مرحله‌ای از یك روندی توافق‌ شده سیاسی و امنیتی می‌نگرند؟ در صورت اول جناح‌های عراقی برای حمایت از دارایی‌های خود در كسب امادگی برای آزمون قدرت در گروه‌های مختلف مانور خواهند رفت و تمایل آمریكا برای تشكیل دولتی سكولار در عراق واحد تحقق نخواهد یافت.
ایجاد پایگاهی قوی در دولتی كه حامیان نظامی خود را از دست یافته می‌بیند، بسیار دشوار است. در این شرایط حتی یك خروج محدود و بدون تعیین جدول زمانی كه برای آرام كردن افكار عمومی داخل آمریكا تدوین شده باشد نیز نتیجه‌ای بازگشت ناپذیر خواهد داشت.
با درسی كه از ویتنام گرفته شد تعداد نیروهایی كه در چنین شرایطی به وطن باز می‌گردند به اصلی برای سیاست موفق آمریكا بدل خواهد شد. فشارها برای ادامه و تسریع در خروج چنان زیاد خواهد شد كه ارتباط با معیارهای سیاسی از دست خواهد رفت.
سیاستی كه از معیارهای فنی و داخلی حاصل شده باشد ممكن است به رقابت میان جناح‌های سیاسی برای دستیابی به اعتبار ملی و خروج آمریكا بدل شود كه این امر هم از طریق سیاسی و شاید از طریق شبه‌نظامیان وابسته به این جنا‌ح‌ها صورت خواهد گرفت.
آمریكا برای حفاظت از امنیت خود و منطقه به عراق حمله كرد ولی نمی‌توان بدون اجماع بین‌المللی چنین نتیجه گیری كرد كه این اهداف تحقق یافته است. واقعیت‌های جغرافیای سیاسی از منطقه محو نخواهند شد.
كشورهایی كه به امنیت و ثبات عراق مرتبط هستند یا امنیت و ثبات خود را متاثر از این امر می‌بینند باید در مراحل بعدی سیاستگذاری عراق مشاركت داشته باشند. نهادهای در حال توسعه سیاسی در عراق باید به نظامی منطقه‌ای و بین المللی درآیند. این امر تنها بخاطر چندجانبه‌گرایی تئوریك نیست زیرا در غیر این صورت آمریكا مجبور است تنها به عنوان پلیس دایم منطقه عمل كند و این نقش احتمالا از سوی هر دولت عراقی رد خواهد شد